English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5332 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head U ریاست داشتن بر رهبری کردن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
prefectural U وابسته به مقام ریاست یادوره ریاست
prefecture U مقام ریاست دوره ریاست
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
presiding U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presides U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
presided U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
preside U کرسی ریاست را اشغال کردن ریاست کردن بر
favorite son U نامزد ریاست جمهوری کاندیدای ریاست جمهوری
at the owner's risk U بعهده مالک
assume U بعهده گرفتن
to take in hand U بعهده گرفتن
assumes U بعهده گرفتن
To undertake . To take on. U بعهده گرفتن
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty . U مسئولیتی را بعهده گرفتن
undertakes U بعهده گرفتن قول دادن
undertaken U بعهده گرفتن قول دادن
undertake U بعهده گرفتن قول دادن
This check is on bank Melli . U این چه بعهده بانک ملی است
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
governesses U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
leading lady U ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
governess U زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
superintendence U ریاست
generalship U ریاست
managerial U ریاست
matronship U ریاست
managership U ریاست
administratorship U ریاست
headship U ریاست
headships U ریاست
directorships U ریاست
matronhood U ریاست
superiority U ریاست
principalship U ریاست
presidentship U ریاست
chairmanship U ریاست
directorship U ریاست
chairmanships U ریاست
presidency U ریاست
superintendence U ریاست مدیریت
superintended U ریاست کردن
chieftaincy U ریاست قبیله
superintendency U ریاست مدیریت
to fill the chair U ریاست کردن
captaincy U ریاست بزرگتری
abbotship U ریاست دیر
superintend U ریاست کردن
to take the lead U ریاست کردن
captainship U ریاست بزرگتری
superintending U ریاست کردن
command of execution U ریاست اجرایی
superintends U ریاست کردن
abbay U ریاست دیر
wardenship U مقام ریاست
vice president U نیابت ریاست
chieftainship U ریاست قبیله
prefecture U اداره ریاست
postmastership U ریاست پست
mayoralty U ریاست شهرداری
magistrature U ریاست کلانتری
mayorship U ریاست شهرداری
patriarchate U ریاست خانواده
matronize U ریاست کردن
patriarchate U ریاست طایفه
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
prioship U سمت ریاست دیر
presidentship U مقام ریاست جمهور
speakership U مقام ریاست مجلس
abbatial or abbatical U مربوط به ریاست دیر
bossiness U متمایل به ریاست مابی
bossy U متمایل به ریاست مابی
presidential U وابسته به ریاست جمهور
rectorate U ریاست بنگاه مذهبی
You sure have a nerve to ask become a director. U آخر تورا چه ره ریاست
he has passed the chair U ریاست داشته است
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
undertaker U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
magistracy U ریاست کلانتری یا دادگاه بخش
bossing U برجسته کاری ریاست کردن بر
capital U رئیسی ریاست مابانه عمده
bossed U برجسته کاری ریاست کردن بر
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
boss U برجسته کاری ریاست کردن بر
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
bosses U برجسته کاری ریاست کردن بر
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
presidency U مقام یا دوره ریاست جمهوری
sitting U جلسه
session U جلسه
sittings U جلسه
seance U جلسه
meetings U جلسه
meet U : جلسه
meets U : جلسه
meeting U جلسه
sessions U جلسه
marshalsea U دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
masterfully U بطور تحکم امیز ریاست مابانه
chairperson U رئیس جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
order of the day U دستور جلسه
court session U جلسه دادگاه
chairpersons U رئیس جلسه
chairman U رئیس جلسه
agenda U دستور جلسه
chairmen U رئیس جلسه
agendas U دستور جلسه
public session U جلسه علنی
minutes U صورت جلسه
reunions U تجدید جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
meeting U انجمن جلسه
meetings U انجمن جلسه
special session U جلسه مخصوص
minute U صورت جلسه
reunion U تجدید جلسه
general meeting U جلسه عمومی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
The presidensial election is the topic of the day. U انتخاب ریاست جمهوری موضوع روز است
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
cabinet council U جلسه هیات وزیران
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
protocols U صورت جلسه ازمایش
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
protocol U صورت جلسه ازمایش
work out U برنامه یک جلسه تمرین
bull session U جلسه محاوره ومرور
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
private session U جلسه غیر علنی
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
to hold a session U جلسه منعقد کردن
protocols U صورت جلسه کنفرانس
special session U جلسه فوق العاده
record U صورت جلسه سابقه
protocol U صورت جلسه کنفرانس
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
marathons U جلسه گروهی طولانی
convening U تشکیل جلسه دادن
marathon U جلسه گروهی طولانی
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
convenes U تشکیل جلسه دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
sitting in camera U جلسه غیر علنی
seance U جلسه احضارارواح وغیره
seance U جلسه احضار روح
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
errors and omissions expected U باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
interlocking directorate U حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
Recent search history Forum search
1ریاست مخابرات به چهار نفر کارمند ضرورت دارد
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2to keep someone up
1ریاست معارف
1incubation
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com